دلم گرفت، دلم مُرد از هوای شما کجا روم که رها باشم از جفای شما به سوی غربت تلخ از دیار کوچ کنم؟که "تنگ" میکنم این شهر را
برای شما! منی که در بغلم صد چراغ میسوزد چرا قدم بگذارم به جایْ پای شما؟!هنوز ذهن من از اعتراض لبریز است مگر به خواب روم گم شود صدای شما!
خودم برای خودم یک
رفیق میمانم نه آشنای کسانم! نه آشنای شما! مرا به خاطر عشق از خدا نترسانید نمیش نوشته ها و شعر هاي فردوس اعظم ...
ما را در سایت نوشته ها و شعر هاي فردوس اعظم دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : firdavso بازدید : 158 تاريخ : شنبه 1 ارديبهشت 1397 ساعت: 20:39